مفهوم «تداومپذیری» در فرهنگ، هنر و معماری ایرانی
مهدی بابایی زاده
دانش آموخته کارشناسی ارشد مهندسی معماری از پردیس هنرهای زیبا دانشگاه تهران
کس را بقای دائم و عهد قدیم نیست
جاوید پادشاهی و دائم بقای تست
-سعدی-
آیا تداوم نیاز ذاتی در بشر است؟ آیا تداوم ویژگی دورانی خاص است؟ آیا تداوم ویژگی زیستِ دیروز است؟ آیا تداوم گمشده امروز است؟ تداوم چه شئونی از زندگی بشر را شامل میشود؟ آیا تداوم یعنی چون گذشته بودن؟ آیا مفهوم تداوم با مدرنیته در تناقض است؟ آیا مفهوم تداوم با «نو شدنِ مدام» در تعارض است؟ به نظر میرسد یکی از وجوهی که سنت و معماری سنتی را متمایز مینماید و حتی برخی برای تعریف سنت از این مفهوم یاری میطلبند، مفهوم «تداوم» است. پایداری، تکامل و تعالی سنتهای آدمیان مرهون تداوم مدام این سنتهاست و این تداوم سنتهای زندگی در معماری کالبد یافته و جاودان شده و معماری پایداری را شکل داده است. درک تداوم دنیای سنت و مقتضیات تداوم از نیازهای انسان امروز به شمار میرود. آیا میتوان درسهایی از معماری پایدار گذشته این سرزمین گرفت و بهرههایی از این معماری تداومپذیر برای معماری پایدار امروز ایران جست؟
تداوم، گذشت زمان را به چشم میآورد و چنان که برایان لاوسون به این نکته توجه نموده، این هر دو یعنی گذشت زمان و تداوم زندگی باید به نحوی برای انسان یادآوری گردد: “از نیازهای انسان، امنیت گذشت زمان است، مثل پنجرهای که از آن شب و روز و تابستان و زمستان درک میشود، حالا خانهای که از گذشته مانده نقش چنین چیزی را برای نسل جدید ایفا میکند.” (لاوسون، برایان، ۱۳۹۴) برخی نیز توجه به گذشت زمان و تداوم در سنت و معماری را نه تنها یک نیاز، بلکه یک خواست بشر میدانند و کیفیت زنده محیط را معلول این حقیقت میپندارند؛ “این حقیقت که همه چیز در حال گذر است، کیفیت زندهای به محیط میبخشد. چنین کیفیتی زمانی تجلی مییابد که با علم به این موضوع ساخته شود که دستخوش تغییر و تحول است. مادامی که تصورات انسان، این خصلت طبیعت را باور نکند و در مقابله با آن برآید، طبیعت را تخریب میکند؛ زیرا انسان ماهیت اشیا مادی را که همانا فرسایش است، باور نکرده است. توانایی درک تداوم یک زندگی به رؤیت دو پدیده «پیدایی» – کل یوم هو فی شأن- و «فرسایش» -کل شیء هالک الا وجهه- وابسته و متکی است. درواقع پدیدار شدن و محو تدریجی است که موجب به تصویر کشیدن و تجسم گذر زمان میشود و معماری را به یک موجود زنده بدل میسازد. معماری برآمده از بطن نگرش سنتی به گونهای طرحریزی شده است که این احساس به یادماندنی در آن محیط به درستی درک میشود؛ چرا که با باور بر این عقیده ساخته شده است که دستخوش تغییر و تحول است.” (عادلی، سمیرا، ۱۳۹۳)
در مطلب پیش رو قصد آن است که این مفهوم مهم یعنی تداوم در سنت زیستن ایرانیان و معماری سنتی ایرانی بررسی شده و درباره مفهوم انتقال سنت به نسل بعد به عنوان حلقه مفقوده تداوم در عصر حاضر تحقیق شود. این نوشتار درصدد است که بگوید یکی از ویژگیهای سنت پایدار ایرانی، تداوم در نحوه زیستن مردمان این سرزمین بوده است. هر نسل ادامه دهنده راه نسل پیش بوده و فراهم کننده مقدمات زندگانی نسل آینده. از گذشته میآموخته و به آینده نظر داشته. مادر را محترم میشمرده و دختر را نور چشم میدانسته. پدر را ارج مینهاده و پسر را تربیت میکرده. این روش زندگی، نیازمند تبلوری بوده تا ظرفیت رشد و تعالی مدام این مردمان را ایجاد کند و معماری، کالبدی بوده که به این نیاز پاسخ درخور داده است. این نوشتار «تداوم» را مرده نمی پندارد ولی آن را بیماری میداند نیازمند تیمار.
تعریف مفهوم تداوم
مترادف واژه «تداوم» را استمرار، تسلسل، تمدید، مداومت و همیشگی دانستهاند. آنچه ثابتقدم، پیاپی، ادامهدهنده، همواره و یکسره باشد را نیز «مداوم» گویند. در فرهنگ وبستر در توضیح واژه continuity آمده: “وجود ماندنی، پایا و قطع نشده” (URL3,2017)
تداوم، همان حضور ثابت و یا با تغییر بسیار اندک پدیدههاست. مفهوم تداوم از میل به جاودانگی و میل به بقای مادی و معنوی سرچشمه گرفته و از بدیهیات وجود هر فرد است و هرکس میتواند در هنگام خطر و بیماری این میل شدید را بهتر درک نماید. یکی از امیال انسان که از میل به خلود معنوی وی سرچشمه میگیرد، تداوم نسل است. انسان تمایل دارد که نام و مرام خود را که از پدرانش گرفته به فرزندان خویش منتقل نماید و این میل، به نکاح و سپس زایش حیات مادی و معنوی نسل آینده میانجامد. عزیز نسین، نویسنده و طنزپرداز اهل ترکیه، در مؤخره کتاب بچه های امروز معرکه اند خطاب به خوانندگان خود مینویسد: “بچه های عزیزم، من همه شما را مانند بچه های خودم دوست دارم. در این دوست داشتن هم مانند همه دوست داشتنها خودخواهی وجود دارد. زیرا ما آدمهایی که پا به سن گذاشته ایم احساس میکنیم در وجود شما زنده خواهیم بود و تداوم خواهیم یافت.” (نسین، عزیز، ۱۳۹۵)
تداوم، نقطه اتصال دو نسل، شخص یا گروه است: «دهنده و گیرنده»؛ دهنده علم و گیرنده علم؛ دهنده هنر و گیرنده هنر و…. این اتصال در طول تاریخ موجب انتقال مفاهیم، علوم، مهارتها و… شده و سنت مجرب را ساخته است. سنتی که از نسل قبل به ارث رسیده، ارزشی بدان اضافه شده و به نسل بعد سپرده شده است. در مفهوم تداوم، «تدریج» خودنمایی میکند، شاگرد به تدریج از استاد فراگرفته و به تدریج از او پیشی میگیرد؛ هنرآموز خود به تدریج هنرمند میشود و فرزند به تدریج از پدر و مادر مستقل شده و جداگانه برای خود زندگی جدیدی تشکیل میدهد. در حین این انتقال، زمانی فرا میرسد که کمکم نسل جدید شروع به جدا شدن از نسل گذشته میکند و به تدریج مستقل میشود. در مفهوم تداوم «رشد» به جای «توسعه» مینشیند. گویی از درختی تنومند و استوار شاخهای ظریف و نحیف سر برآورده و آهسته شروع به رشد میکند.
مفهوم «تداوم» در بطن فرهنگ ایرانیان بوده و حضور پرظهوری داشته است. زندگی مردمان ایران زمین که تمدنی چند هزار ساله را بنیان نهاده بودند از نسلی به نسل دیگر، از سلسلهای به سلسله دیگر، از آیینی به آیین دیگر و از دینی به دین دیگر منتقل شده تا به امروز رسیده و منتظر فرداهاست. برای روشن شدن مفهوم امتداد و تداوم، مثالی ذکر میشود. در این مثال تداوم در نقوش گیاهی بررسی میشود و آنگاه تسری آن به تمامی شئون زندگی گذشته مورد مداقه قرار میگیرد. نقش گیاهی که یکی از صور نقوش اسلامی است، در انواع صنایع دستی و بناهای سنتی دیده میشود. نقشهای گیاهی در یک دوره طولانی مورد استفاده معماران بوده است. موارد کاربرد نقوش، از تزیین گوشهای از ساختمان تا پوشش سطح وسیعی از فضاهای باز و بسته را در بر میگیرد. نقوش گیاهی اغلب از دو شبکه بههمبافته تشکیل شدهاند که یکی را اسلیمی و دیگری را ختایی مینامند. اسلیمی معمولاً شالوده اصلی را میسازد و نسبت به ختایی، ساده تر و منظم تر است. ختایی نقش را تکمیل میکند و آزادی بیشتر و زائدههای فراوان تری دارد. ویژگی بارز نقش گیاهی تحرک، پیچ وتاب، رشد و نمو، زندگی و زایندگی است. (تصویر۱)
تصویر ۱: سر اسلیمی دهان اژدر، غنچه و برگ، مسجد شاه اصفهان، منبع: (نوایی، کامبیز و حاجی قاسمی، کامبیز، ۱۳۹۱)
در نقش گیاهی، ساقه های اسلیمی یا ختایی از نقطه مشخصی سفر خود را آغاز میکنند و رو به سوی درون، یک بار، دو بار و حتی سه بار، به راست یا به چپ میتابند و بالاخره با پایانی زیبا، همچون یک سر اسلیمی، یک گل یا یک برگ -که گویی خود منتظر رشد و نموی تازه است- در فضای زمینه رها میشوند. آنگاه از هر ساقه، ساقهای منشعب میشود و به قصد سیر و سفری دیگر در خلاف جهت ساقه نخستین میتابد و بار دیگر در فضای زمینه رها میشود. این ساقهها با حرکت مارپیچشان تغییر، تحول و تداوم را به نمایش میگذارد. دم به دم یکدیگر را قطع میکنند و از محل تقاطع آنها برگ و غنچه میروید. با این پیچشها، گردشها، انشعابها، تغییر جهتها، رهاشدنها، برخوردها و رویشهای مداوم، تاروپودی زنده و ذی حیات پدید میآید، شجره طیبهای که اجزای آن در سیروسفری عاشقانهاند؛ خود میزایند و خود میرویند و خود میپویند و چون سفر هر یک به نهایت میرسد، باز از سرآغاز میکنند (نوایی، کامبیز و حاجی قاسمی، کامبیز، ۱۳۹۰).
طرحهای اسلیمی و بخصوص نقوش گیاهی که به مکتب ایرانی معروف است، مورد توجه مستشرقین و هنرشناسان غربی نیز بوده است، کلن اومبر و هلن دنیزو در کتاب طرحهای تزئینی اسلامی درباره ویژگی نقش مایههای ایرانی مینویسند: “مکتب ایرانی حقیقتی شاعرانه را مصور میسازد. این مکتب اساساً بر مشاهده غنای عالم طبیعت تکیه دارد. برگها و گلها با یک حس محسوس آنی، حرکت و بوی خوش نقوش را افزونی میبخشد.” (اومبر، کلود و دنیزو، هلن، ۱۳۹۳) جوانه زدن و رشد و نمو از ساقه اصلی در نقوش گیاهی یادآور زندگی سنتی و فرهنگ ریشه دار آن است. در عین حال که اجزا تشکیل دهنده نقوش گیاهی تعدادی خط مشخص و معدود است، اما این جوانه زدن و امتداد اصلاً به معنای تکرار محض نیست و در طرحهای اسلیمی تنوعی عجیب وجود دارد. در نگاه اول گویی هر شاخه آزادانه مسیر خود را طی میکند ولی با دقت بیشتر، هندسهای بسیار قوی در زمینه دیده میشود که ساختار شاخه و حرکت ساقهها را مشخص میکند. گاه چندلایه از ساختار و هندسه بر روی هم قرار میگیرد و همین موضوع، تشخیص ساختار اصلی را مشکل میسازد. در بینظمی پیچ و تابها نظمی مشهود است. اوج این تنوع در عین ساختارمندی را میتوان در نقوش بیرونی گنبد مسجد شیخ لطف الله اصفهان مشاهده نمود. (تصویر۲)
تصویر۲: نقوش گیاهی بر روی گنبد مسجد شیخ لطف الله (منبع: farm3.staticflickr.com)
امتداد را در نقوش گیاهی میتوان در قسمتهای مختلفی از بناهای سنتی مشاهده نمود. بنا بر نوع کاربرد میتوان دو نوع امتداد را تشخیص داد: امتداد نقوش به صورت خطی و امتداد از مرکز. بسیاری از نقوش گیاهی در کتیبهها به صورت خطی گسترش یافته اند. امتداد از مرکز را نیز میتوان در نقوش گنبدهای سنتی یافت. هر کدام از این دو نوع، هندسه گسترش خاص خود را دارند که پشت پیچ و تاب ساقهها و شاخهها پنهان شده اند. (تصویر۳)
تصویر۳: مقایسه انواع امتداد نقوش گیاهی (منبع: نگارنده)
این تداوم در نقوش، منحصر به طرح های گیاهی نمیشود و تداوم تدریجی را میتوان در نقوش هندسی ایرانی نیز مشاهده نمود. مقایسه این طرحها با نمونه هایی از طرح های یونانی مفهوم تداوم در نقوش ایرانی را مشخص مینماید. در بسیاری از طرح های یونانی تکرار بدون تغییر عناصر پایه به وضوح دیده میشود ولی در طرحهای هندسی ایرانی یافتن عنصر پایه بسیار سخت است. زیرا طرحها «تکرار» نمی شوند، بلکه به یکدیگر «تبدیل» میشوند. به یکدیگر متصلاند. نوعی یکپارچگی در نقوش هندسی ایرانی دیده میشود. (تصویر۴)
تصویر۴: مقایسه هندسه نقوش ایرانی و یونانی منبع: (اومبر، کلود و دنیزو، هلن، ۱۳۹۰) و shutterstock.com
مفهوم تداوم در سایر شئون و ساحات زندگی گذشتگان نیز مانند طرح های هندسی و گیاهی دیده میشود. درست به مانند نقوش گیاهی، فرهنگ این سرزمین نیز از شاخه مادر به نوساقه منتقل شده است. ساقه جدید در پیچ و تاب زندگی چرخ خورده و سرد و گرم روزگار چشیده و درون خود شاهد زایش ساقهای نو بوده است. فرهنگ و طرز زندگی گذشتگان تکرار نشده است ولی با تغییراتی اندک به نسل بعد منتقل شده است؛ به فرهنگی نو تبدیل شده است، فرهنگی که ریشه در گذشته و امید به آینده دارد.
به شرطی میتوان هنر را در روزگار کنونی فهمید که هنر را در طول تاریخ مشاهده کرد. این تداوم فرهنگی است که امکان تحقیق و پژوهش را ایجاد میکند. برای مثال استاد پیرنیا تداوم هنر معماری ایرانی را موجب انجام تحقیقات معمارانه میداند و مینویسد: “پيوستگی و همارگی عوامل هنر معماری ایران که از کهنترین روزگار تا به امروز توسط معماران بکار گرفته شده و رازهایی که سینه به سینه از پدر به پسر رسیده امکان بررسی هنر والای معماری ایران را همیشه فراهم میکند.” (پیرنیا، محمد کریم، ۱۳۹۲)
بررسی اجمالی مفهوم «تداوم» در سه دوره سنت، بدعت و کثرت نشان میدهد که با شکست تداوم در دوران مدرنیته نخ تسبیحی پاره شده است که گره زدنش امکانپذیر نمینماید، کوزهای شکسته شده است که بند زدنش ممکن نیست. سنت بازگشت پذیر نیست. سنتگرایان اگر به هوای احیای سنتاند، تیغ بر هوا میزنند و اگر هوای زندگی مدرن با خاطرات سنتی در سر دارند باید بدانند که نمیشود یک بام و دو هوا زیست. خردمندان زمانه باید بدانند که میتوان رخت عزای از دست دادن سنت را از تن کند و فکر نو کرد. باید پذیرفت که سنت، شُرب مدامی بود سکرآور و غفلت آلود؛ و امروز هوشیارانه سنتی زیستن تناقض آمیز است و بی معنا.
با سنت باید خداحافظی کرد. اما این خداحافظی به چه معناست؟ به این معناست که باید از سر تا پا مطلقاً مدرن بود؟ به این معناست که باید بر گذشته خود چشم پوشید؟ به این معناست که باید از تبار خود دل برید؟ به این معناست که روز از نو، روزی از نو؟ به این معناست که باید با یأس و افسردگی و دلتنگی امروز سوخت و ساخت؟ این خداحافظی به چه معناست؟ به این معناست که باید رفت و پشت سر را نگاه نکرد؟ به این مفهوم است که عالمی دیگر بباید ساخت وز نو آدمی؟ به این مفهوم است که باید هرروز به روزتر از دیروز بود؟ این خداحافظی به چه معناست؟ به چه حال است؟
این خداحافظی به معنی آن است که نباید «در جا ماند.» باید حرکت کرد و پیش رفت و پرسید و آموخت و کشف کرد و اختراع کرد و نو آفرید ولی در عین حال نباید «هرجا رفت.» باید احتیاط کرد. باید از نابودی محیط زیست و زندگی انسانها ترسید. باید مراقب انانیت افسارگسیخته بود. باید از انسانیت مواظبت کرد. باید به حال مردم دل سوزاند. باید رحم کرد. خداحافظی از سنت به معنای آن است که انسان امروز نه آنکه نخواهد بلکه نمیتواند به شیوه سنتی زندگی کند چراکه برگشت به طرز زندگی سنتی یعنی جهان بینی مدرن را فراموش کردن، حال آنکه جهانبینی امری است غفلتآلود و فراموش ناپذیر؛ کسی که عمری دوغ نوشیده، کافیست یکبار نوشابه بنوشد، دیگر نمیتواند طعم تند نوشابه را فراموش کند حتی اگر باقی عمرش را نیز دوغ بنوشد.
اما نکته آن است که نباید هر آنچه از گذشته باقیست را به یک چوب راند. باید اندیشید و برگزید. باید ثمره نسلهای گذشته را پاس داشت و آنان را سپاس گفت و دلواپس بدگویی بدعتخواهان و کثرتطلبان نبود. باید از میراث فرهنگی پدران سود جست.
سنت به «تعالی پایدار» نظر داشت.
عصر جدید به «دگرگونی مدام» دل بسته است.
نجات ما در رسیدن به «تعالی مدام» است (حجت، عیسی، ۱۳۹۱).
چنان که گفته شد یکی از مفاهیم دوران سنت پایدار «تداوم» بوده است. حال که نجات ما در تعالی مدام است آیا امکان ایجاد این تداوم هست؟ آیا ممکن است تداوم احیا شود؟ برای پاسخ به این پرسشها باید ابتدا دانست که نشانه های تداوم در دنیای سنت چه بوده است. کدام شأن و ساحت وجود انسان مستمر بود و مدام؟ کدام تداوم هنوز باقیست؟ کدام یک مرده است؟ کدام یک را باز میتوان داشت؟ تداوم در خانواده، کار، تربیت، علم و حکمت، هنر و معماری در دنیای سنت به چه شکل حضور داشت؟
منابع:
لاوسون، برایان (۱۳۹۴). زبان فضا. ترجمه علیرضا عینی فر، فؤاد کریمیان. تهران: انتشارات دانشگاه تهران.
عادلی، سمیرا (۱۳۹۳). «طبیعت در آفرینش معماری». ضمن رواق نظر. به کوشش هادی ندیمی و محمدرضا اولیاء. تهران: مؤسسه تألیف.
URL3: www.merriam-webster.com (تاریخ بازدید: ۴/۵/۱۳۹۶)
نسین، عزیز (۱۳۹۵). بچه های امروز معرکه اند. ترجمه داود وفایی. تهران: نشر مرکز.
نوایی، کامبیز و حاجی قاسمی، کامبیز (۱۳۹۰). گنجنامه، فرهنگ آثار معماری اسلامی ایران، خانههای یزد. تهران: نشر دانشگاه شهید بهشتی.
نوایی، کامبیز و حاجی قاسمی، کامبیز (۱۳۹۱). خشت و خیال، شرح معماری اسلامی ایران. تهران: نشر دانشگاه شهید بهشتی.
اومبر، کلود و دنیزو، هلن (۱۳۹۳). طرحهای تزیینی اسلامی. ترجمه کرامت الله افسر. تهران: انتشارات یساولی.
پیرنیا، محمد کریم (۱۳۹۲). آشنایی با معماری اسلامی ایران. تهران: انتشارات سروش دانش.
حجت، عیسی (۱۳۹۱). سنت و بدعت در آموزش معماری. تهران: انتشارات دانشگاه تهران
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.